سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرکز خدمات مشاوره ای طلوع زندگی

ارتقاء سلامت خانواده

ریشه ی ضرب المثل ها

آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند!

چون قتل و نهب و خرابی و یغماگری حدی پیدا نکند و نائره خوی درندگی و سبعیت همه کس و همه چیز را به سوی نیستی سوق دهد در چنین حالی ، جواب کسانی که جویای حال و مستفسر احوال شوند ، عبارت بالا خواهد بود . در بیان مقصود موجز تر از این عبارت در فارسی نداریم ، چه در این عبارت تمام معانی و مفاهیم جنایت و بیدادگری گنجانده شده است و چون با ایجاز لفظ ، اعجاز معنی کرده ؛ رفته رفته به صورت ضرب المثل در آمده است .

مع الاسف ریشه تاریخی این ضرب المثل مربوط به عصر و زمانی است که ریشه عواطف و احساسات عالیه به دست مشتی درندگان آدم صورت به خشکی گراییده ، آدمی و آدمیت جانب پستی و سستی گرفته بود .

چنگیز خان سردودمان مغول که در خونریزی و ترکتازی روی همه سفاکان و جنایتکاران روزگار را سفید کرده بود ، بعد از عبور از شط سیحون و تصرف دو حصار زرنوق و نور در غره ذی الحجه سال 616 هجری به نزدیکی دروازه بخارا رسید و شهر را در محاصره گرفت . پس از سه روز سپاهیان محصور به فرماندهی اینانج خان ، از شهر بیرون آمده به مغولان حمله بردند ولی کاری از پیش نرفت و لشکر جرار مغول آن جماعت را به سختی منهزم کردند . به قسمی که فقط اینانج خان موفق شد از طریق آمو دریا بگریزد و جان بدر برد . اهالی بخارا چون در خود تاب مقاومت ندیدند ، اضطراراً زنهار خواستند و دروازه های شهر را بروی قشون چنگیز گشودند و مغولان در تاریخ چهارم ذی الحجه به آن شهر عظیم و آباد ریختند .

چون قلعه شهر بخارا با چهارصد نفر مدافع خود مدت دوازده روز مقاومت کرده بود ، چنگیز بر سر خشم آمد و دستور داد تا آتش در محلات انداختند و تمامت خانه ها را ( که از چوب بود ) طعمه حریق کردند . به قسمی که غیر از مسجد جامع و بعضی از سرایها که از آجر بود ، شهر بخارا با خاک یکسان گردیده ، بالغ بر سی هزار مرد کشته شدند و باقیمانده سکنه بخارا به روستاها متفرق گشتند و به قول عطاملک جوینی صاحب تاریخ جهانگشا عرصه آن حکم قاعاً صفصفا گرفت . خلاصه در نتیجه استیلای مغول ، شهری که چشم و چراغ تمام ماوراءالنهر و مأمن و مکمن اجتماع فضلا و دانشمندان بود ، آنچنان ویران گردید که فراریان معدود این شهر جز جامه ای که بر تن داشتند چیزی دیگر نتوانستند با خود برند . یکی از بخاراییان که پس از آن واقعه جان سالم بدر برده به خراسان گریخته بود ؛ چون حال بخارا را از او پرسیدند ، جواب داد : « آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند» . جماعت زیرکان که این تقریر شنیدند ، اتفاق کردند که در پارسی موجزتر از این سخن نتواند بود و هر چه درین جزو مسطور گشت خلاصه و ذنابه آن ، این دو سه کلمه است که این شخص تقریر کرده است ؛ و قطعاً به همین ملاحظه صورت ضرب المثل یافته است .